طرحی برای سال جدید به عنوان عیدی زده نشد که خب دلیلش حضور در اردوی پر فیض راهیان نور بود. در عوض این پوستر تقدیم به عاشقان ولایت. ان شاء الله که عشقی که به امام خامنه ای داریم در میدان عمل هم نمود پیدا کند و صرفاً در حد شعار باقی نماند که حضرت آقا سرباز واقعی می خواهند نه شعار بی حاصل و عاشق غافل!
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
جانباز شهید مسعود مددخانی ...
21 بهمن سال 1347 زمینی شد .... همین چند روز پیش هم آسمانی ... (16 فروردین 1393) .
اسمش در شناسنامه مسعود بود ، ولی خانواده بهروز صدایش می کردند ...
مسعود سال 74 با گروهی از دوستانش مأموریت داشت ... مأموریت از ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر ... روی پاساژِ در حال ساختی، با قاچاقچی های مواد مخدر درگیر شدند ... در اثر ضربه ای که با میله به او زدند ، از ارتفاع 16 متری سقوط کرد ... کسانی که آن صحنه را دیدند ، می گقتند : مسعود دیگر مُرد ! ... اما نه ... خدا می خواست علاوه بر توفیق شهادت توفیق جانبازی را هم نصیبش کند ...حیف بود که مسعود به این زودی شهید شود ...
از آن روز شد جانباز ضایعات نخاعی ...
سال 78 با بانویی آسمانی ( بخوانید فرشته ، بخوانید پروانه ی بر گِرد شمع ....) ازدواج کرد ... هنوز چند ماهی از ازدواجشان نگذشته بود که برای دفاع از انقلاب و اسلام ، در درگیری های خیابانی فتنه 78 ، دوباره جانباز شد ... ضربه کار خودش را کرد ... پلاتین هایی که از مجروحیت قبلی در ستون فقراتش جا خوش کرده بودند ، شکستند ...
تازه عروس اما ، به قدری عاشقش بود که این اتفاق هیچ تاثیری بر زندگی آسمانیشان نگذاشت ... روز به روز به هم وابسته تر می شدند ...
سال 88 هم ، برای دفاع از ولایت به میدان آمد ... و دوباره ضربه و دوباره ...
عشقش در این دنیا ، آقایش بود ... حضرت سید علی ... آلام خانه نشینی و از صبح تا شب در بستر ماندن را ، عکس های آقا (که چقدر زیاد و زیبا بودند روی دیوارهای خانه ) التیام می داد ... همیشه نگاهش به نگاه آقا بود ...
این اواخر دیگر به تمام معنا زمین گیر شده بود ... مخارج سنگین بیمارستان و جای خالی حمایت های بنیاد شهید ، باعث شد خانه را بر بیمارستان ترجیح دهد ...
3 فروردین ، شرایط به قدری وخیم شد که دیگر نمی توانست در خانه بماند ... با خانه وداع کرد ... خانه ای استیجاری که 38 سال مأوای او و خانواده اش بود ...
به همسرش گفت : می روم و دیگر پایم را در این خانه نمی گذارم ... و رفت ... و پر کشید ....
در کرسی آزاد اندیشی با موضوع سبک زندگی فاطمی بودم که دانشجویان موضوع بحث را به مسئله حجاب زنان رسانده بودند، خانمی حاضر در جلسه میکروفن را از بنده گرفت، ایشان برا اظهار نظر در آغاز صحبتهایش تصمیم داشتند بحث را کاملا از مسئله حجاب خارج کنند و سوالشان را اینگونه مطرح کردند که” چرا پسری که برای ازدواج به دنبال خانمی که حجاب کاملی ندارد می رود بعد از ازدواج به او اعتماد کاملی ندارد ؟! بنظر من تمام مشکلات از بی اعتمادی طرفین نشأت میگرید آن پسر میتواند قبل از ازدواج به دنبال خانمی برود که حجاب کاملی دارد تا در آینده حق انتخاب همسر خود را از او نگیرد”
بسم الله الرحمن الرحیم
الّلهُمَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلَها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُک
***
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
تعداد صفحات : 39